کتاب صوتی ۴۰ حکایت از گلستان سعدی
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که عادت او بود… یادش بخیر کتاب های فارسی! پر بود از سعدی و سعدی و سعدی و شیخ اجل، به زبان نظم و نثر، با گلستان و بوستانش، حکایت های پندآموز می داد و نتایج اخلاقی معتدلی می گرفت که هر عقل سلیمی با آن موافق بود. حالا، به این حکایت های خاطره انگیز، صدای خشدار و مهربان خسرو شکیبایی را اضافه کنید با آن طنین «سین»هایش، و موسیقی ملایم و خیال انگیز کارن همایونفر را، که تصاویری رنگین و جاندار از داستان حاکم عادل در شکارگاه و حاتم طایی و توانگرزاده بر گور پدر و دل آزردگی مادر از بانگ فرزند و … پیش چشم ترسیم می کند، درست مثل فیلمی که از «۴۰ حکایت از گلستان سعدی» ساخته شده باشد. آلبوم «۴۰ حکایت از گلستان سعدی» با آهنگسازی کارن همایونفر و صدای زنده یاد خسرو شکیبایی، توسط نشر آوا خورشید منتشر شده است. در این آلبوم، آرش بادپا به عنوان دستیار آهنگساز و نوازنده سنتور و صداهای الکترونیک حضور دارد و مهدی سیف، همایون پشت دار و بابک حبیبی با تار، کمانچه و نی به نوازندگی پرداخته اند. از این مجموعه، آلبوم «۱۲ حکایت از گلستان سعدی»
فهرست:
۱- دو بازرگان خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی…
۲- دَه آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند…
۳- سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود…
۴- عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت…
۵- اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد…
۶- آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود…
۷- با طایفه ی بزرگان به کشتی در نشسته بودم…
۸- بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد…
۹- دست و پا بریده ای را دیدم که هزار پایی بکشت…
۱۰- فقیری را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت…
۱۱- گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند…
۱۲- حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید…
۱۳- حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای…
۱۴- جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید…
۱۵- مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گِرد کردن مال…
۱۶- مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کَرَم…
۱۷- مردکی را چشم دردی گرفت. طبیب خواست…
۱۸- مردی را حکایت کنند که شبی دَه مَن طعام بخوردی…
۱۹- مهمان پیری شدم در دیاری بکر که مال فراوان داشت…
۲۰- نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت…
۲۱- هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده…
۲۲- پادشاهی که به کشتن اسیری اشارت کرد…
۲۳- پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت…
۲۴- پارسایی بر یکی از سلاطین نعمت گذر کرد که…
۲۵- پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد…
۲۶- پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است…
۲۷- روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم…
۲۸- پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد…
۲۹- صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد…
۳۰- شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود…
۳۱- توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته…
۳۲- وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست…
۳۳- یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز…
۳۴- یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد…
۳۵- یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند…
۳۶- یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر…
۳۷- یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت حضرت محمد مصطفی…
۳۸- یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده…
۳۹- یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است…
۴۰- یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که…
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد، به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید، با پشتیبانی محصول تماس بگیرید.